وقایع روز دوازدهم محرم: خطبهی حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع)
در زمان ورود اسرا به کوفه، حضرت «زینب کبری (س)» مردم را امر به سکوت کردند سپس شروع به خواندن خطبه کردند در حالی که همه شهر در سکوتی عجیب فرو رفته بود.
حضرت «زینب کبری (س)» در این خطبه مردم کوفه را به سبب گناهی که در ماجرای عاشورا داشتند و کوتاهی که در یاری «امام حسین (ع)» کردند ملامت کردند، ایشان پیرامون گناه بزرگ مردم کوفه به صراحت سخن گفتند، سخنان ایشان به شکلی بود که گویی حضرت «علی (ع)» خطبه میخواندند،
سخنانی بسیار فصیح، روان و تاثیرگذار، ایشان در این خطبه ابتدا خدا را ستایش کردند و بر «رسول خدا (ص)» درود فرستادند و سپس رفتار دوگانه مردم کوفه را مورد شماتت قرار دادند،
حضرت «زینب کبری (س)» در خطبه خود پیرامون کیفر بزرگی که در انتظار مردم شهر کوفه به سبب شهادت سید جوانان اهل بهشت وجود دارد هشدار دادند، سخنان حضرت «زینب کبری (س)» در روز دوازدهم محرم به حدی تاثیرگذار بود که مردم پس از شنیدن آن بسیار حیران و ناراحت شدند.پس از پایان سخنان حضرت «زینب کبری (س)» خطاب به مردم کوفه «امام سجاد (ع)» به حضرت «زینب کبری (س)» فرمودند: سرگذشت گذشتگان برای آنان که ماندند مایه عبرت خواهد بود، گریه و زاری شهدای ما را به ما باز نخواهند گرداند، آنان عبرتهای روزگار خواهند بود این کلمات سبب شد حضرت «زینب کبری (س)»آرام گرفته و سکوت کردند.
«امام سجاد (ع)» با افشاگریهایشان، پرده از جنایات و فتنههای حکومت اموی برداشتند در این هنگام صدای گریه و ناله از مردم کوفه بلند شد،
ایشان ابتدا حمد و ستایش خداوند را گفتند و خود را فرزند شهید کربلا و نوه «پیامبراکرم (ص)» معرفی کردند، زشتیها و افعال پلید کوفیان را مورد سرزنش قرار دادند و عمل نادرست دشمنان «سیدالشهدا (ع)» را آشکار ساختند، ایشان سپس فرمودند: «ما راضی هستیم که شما نه یاریمان کنید نه کمر به قتل مان ببندید».
«امام سجاد (ع)» آیه ۴۲ سوره زمر را تلاوت کردند: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا ۖ فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَىٰ عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَىٰ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ؛
خداست آن که وقت مرگ ارواح خلق را میگیرد و آن کس را که هنوز مرگش فرا نرسیده نیز در حال خواب روحش را قبض میکند، سپس آن را که حکم به مرگش کرده جانش را نگاه میدارد و آن را که نکرده به بدنش میفرستد تا وقت معیّن مرگ در این کار نیز ادلهای از قدرت الهی برای متفکران پدیدار است».
ابن زیاد با سخنان «امام سجاد (ع)» دچار خشم شد و گفت هنوز جرأت پاسخگویی به من را دارید، این را ببرید و گردنش را بزنید، حضرت «زینب کبری (س)» به سمت «امام سجاد (ع)» رفتند و گفتند: ای پسر زیاد، تو کسی را برای من باقی نگذاشتی، اگر تصمیم کشتن «امام سجاد (ع)» را هم گرفتهای مرا نیز با او بکش،
«امام سجاد (ع)» به عمهاشان فرمودند: عمه جان آرام باش تا من با او سخن بگویم، سپس رو به ابن زیاد کردند و فرمودند: ای پسر زیاد، مرا از مرگ میترسانی ؟ مگر ندانستی که کشته شدن عادت ما و شهادت مایه سربلندی ماست.
وی به جواب دندان شکن حضرت «زینب کبری (س)» به عبیدالله اشاره کرد و افزود: عبیدالله ابن زیاد در این مجلس رو به حضرت «زینب کبری (س)» کرد و گفت دیدی خدا با خاندانت چه کرد، حضرت «زینب کبری (س)» نیز در پاسخ به عبیدالله فرمودند: «جز زیبایی ندیدم،
آنان کسانی بودند که خداوند تقدیرشان را ساخته بود تا شهید شوند و آنان نیز اطاعت کرده و به سوی آرامگاه ابدی خود شتافتند، به زودی در رستاخیز شهدای کربلا به درگاه خداوند شکایت و دادخواهی تو را خواهند کرد، آن روز است که پیروز این میدان مشخص خواهد شد.
سخنان حضرت «زینب کبری (س)» در برابر عبیدالله بن زیاد بسیار دلیرانه و شجاعانه بیان شد، ایشان این شجاعت را از «امیرالمومنین (ع)» به ارث برده بودند، حضرت «زینب کبری (س)» خواهر «امام حسین (ع)» هرگز زیر بار ظلم نرفت،
ایشان در تمام طول مسیر اسارت، وظیفه سنگین رسالت و تبلیغ دین و نمایان کردن اسلام حقیقی و هدف شهدای کربلا را بر دوش کشیدند.