کاری نکن که از افشا شدنش بترسی
پنهانکاری؛ سلول بنیادین فساد(از سقوط فردی تا فروپاشی اجتماعی)
💠 کاری نکن که از افشا شدنش بترسی!
🔸در سه سطح فردی، اجتماعی و حکومتی
امیرالمومنین(ع) در نامه 69 نهج البلاغه، خطاب به حارث همداني میفرمایند:
🔺کاری که از آشکارا انجام دادنش شرم داری یا اگر آشکار بشود از آن شرمسار میشوی، به هیچ وجه چنین کاری را در خلوت و به صورت پنهانی انجام نده؛
(وَ احْذَرْ كُلَّ عَمَلٍ يُعْمَلُ بِهِ فِي السِّرِّ وَ يُسْتَحَى مِنْهُ فِي الْعَلَانِيَةِ)
🔺و بپرهیز از انجام کاری که اگر دربارهاش بازخواست شوی، به خاطر شرم: یا آن را انکار و توجیه میکنی، یا در پی عذرخواهی برمیآیی.
(وَ احْذَرْ كُلَّ عَمَلٍ إِذَا سُئِلَ عَنْهُ صَاحِبُهُ أَنْكَرَهُ [وَ] أَوْ اعْتَذَرَ مِنْهُ)
🔺و مبادا که با این کارها، آبروی خویش را آماج تیرهای زبان مردم سازی.
(وَ لَا تَجْعَلْ عِرْضَكَ غَرَضاً لِنِبَالِ [الْقَوْمِ] الْقَوْل)
این روایت را میتوان در سه سطح و لایه توضیح داد:
۱.سطح فردی: در محضر «خود» و «خدا» بودن
این روایت به انسان می آموزد که باید در محضر «خدا» و بلکه پیش از آن در محضر «خود» بود، در برابر وجدان بیدار انسانی.
باید از این طريق، خلوت را ايمن ساخت.
اگر كسى حداقل براى خود، ارزش قائل باشد، تفاوتی ميان آشكار و نهان نمىبيند و همان گونه كه در آشکار، حيا مىكند، در خلوت نيز حيا خواهد کرد. اگر خود را در محضر خدا ببیند که دیگر به طریق اولی خطا نخواهد کرد.
این تفاوت رفتار در نهان و آشكار، نشانه بیصداقتی است؛ و يكسانى رفتار در نهان و آشكار، نشانه درستى و مردانگى (که در برخی روایات به آن اشاره شده است.
لذا آدمی که در خلوت، کارهایی میکند که از آشکار شدنشان شرم دارد، پیش از آنکه به جامعه خیانت کرده باشد، به «خود» خیانت کرده است.
۲. سطح تعاملات اجتماعی: «ترس اجتماعی»
گاهى انسان، كارى را در خلوت انجام مىدهد كه از انجامدادن آن در حضور ديگران، شرم دارد. ممكن است اين عمل افشا شود و ديگران از آن باخبر شوند و درباره آن، صحبت كرده، پرس و جو نمايند.
در این صورت، انسان دو مدل واکنش میتواند از خود نشان دهند:
1. يا آن را انكار کرده و یا توجیه مىكند.
2. يا از انجام دادن آن، عذرخواهی مىکند.
و ریشه هر دو حالت چیزی نیست الا شرم و «ترس اجتماعی». چیزی که معمولا انسان ها به خاطر آبروی خود هم که شده، دست به چنین رفتارهایی نمیزنند.
باید از خود پرسید: اگر رفتار ما (همانند فرزند ما)، ساخته و پرداخته ماست و انتظار اين است كه مايه افتخار و سربلندى ما باشد، چرا بايد رفتارى توليد شود كه انتساب آن را به خود، انكار كنيم و يا از انجام دادن آن، عذرخواهى كنيم؟
اساسا جامعهای که در آن، افراد چنین اخلاقی داشته و عادت به «پنهانکاری»، «انکار»، و «توجیه» دارند، به تدریج به جامعهای دورویانه و متزلزل بدل میشود.
۳. سطح مسئولین حکومتی: بیاعتباریِ «دین» و «نظام»
این مسئله در سطح حکمرانی، بُعدی بهمراتب خطرناکتر مییابد. بسیاری از فسادها، تبعیضها و ناعدالتی ها، دقیقا از همینجا آغاز میشود:
آنگاه که یک مسئول، در خفا تصمیمی میگیرد، امتیازی میدهد، آماری میدهد، امضایی میکند و… اما از آشکار شدنش در افکار عمومی بیم دارد.
آنچه در اینجا از دست میرود، فقط آبروی او نیست؛
بلکه سرمایه اجتماعی نظام، اعتماد عمومی، و حیثیت دین است که دود میشود و به هوا میرود.
وقتی که این خیانت پنهانی، افشا بشود، آن مسئول در مواجهه با افکار عمومی، مجبور به چند کنش است: یا آن را انکار میکند، یا توجیه، یا در بهترین حالت، عذرخواهی…
و این یعنی خیانت به مردم، به خدا و به خود.
🔺در انتها نیز حضرت تاکید میکنند چرا آدم باید بواسطه این سبک رفتاری، آبروی خود را نزد مردم ببرد؟
کاش این توصیه را نصب العین خود قرار دهیم، هرکجا که هستیم، چه در لایه فردی، چه در لایه اجتماعی و چه در لایه حکومتی.