نامهای به خودم، جامانده از اربعین
16 مرداد 1404 توسط صفيه گرجي
نامهای به خودم، جامانده از اربعین
امسال هم نرسیدم.
پشت پنجرههای اشکآلود حسرت
دلم برای آن راه خاکی تنگ شد…
برای دستهای گرهخوردهی زائران،
برای نخلهایی که مثل مادران عزادار، خم میشوند تا سایهای باشند.
علم میگوید:
درد جاماندن، یک واکنش عصبشناختی است؛
مغز تو آن راه پیمودهی نیاکانت را بهیاد میآورد
و میرنجد.
ولی همین درد، تو را به میلیونها انسانی پیوند میزند
که در سراسر جهان، با تو همنوا شدهاند:
جاماندگان عاشق!
جاماندن، پایان راه نیست
تو هماکنون در کربلایی:
وقتی که مهربانتر از دیروزی…
این پیادهروی روح توست در مسیر عشق.
پاهایت اینجا ست، ولی دلهای ما همه با هم به سوی کربلا روان است.
و در آخر…
شاید جاماندهای،
اما هرگز بازمانده نیستی.
چون عاشقان حسین(ع)
در جغرافیای دلها سفر میکنند.
پس پرواز کن
حتی از پشت پنجره…
آسمان، برای بالهای تو همیشه باز است.