دلنوشته پرواز به سوی عمود ۱۴۵۲
17 مرداد 1404 توسط صفيه گرجي
دلنوشته پرواز به سوی عمود ۱۴۵۲
کربلا…
این بار هم پایم لنگ ماند.
دروغ چرا؟
هرگز آن راه سرخ را ندیدهام.
اما دلم آنجاست؛
همانجا که بادهای نجف، اشکها را با خود میبرند.
هر بار که تلویزیون عمودهای راهنما را نشان میدهد،
دلم میپرد به سوی عمود ۱۴۵۲…
دستهایم را دراز میکنم،
انگار میتوانم سایهاش را لمس کنم.
میگویم
من از زیارتت جاماندهام، یا حسین
اما بعد یاد آن هزار و چهارصد سال پیش میافتم
گروهی که از یاریات بازماندند…
خدایا!
مرا مانند آنان روسیاه مکن…
این جاماندگی من،
نشانهی بیوفایی نیست
عمودها برایم نماد فاصلهاند
فاصلهی من تا تو،
فاصلهی دنیا تا ظهور…
اما تو را سوگند به خون سرخت،
دلم را در مسیر آقاام، مهدی(عج) بگذار.
اگر جاماندم از پیادهروی اربعین،
اما جامانده از قیام مهدی عجالله نباشم…
در طلوع ظهور،
مرا از یارانش کن.
#به_قلم_خودم