دلنوشتهای در آستانه انتظار
31 مرداد 1404 توسط صفيه گرجي
دلنوشتهای در آستانه انتظار
ای مولای من…
هر صبح که چشم باز میکنم، امیدم به توست.
جهانی که بیتوست، پر از غبار اندوه و تاریکی است.
هرجا ظلمی میبینم، دلم بیشتر برای آمدنت تنگ میشود.
منتظر ماندن، آسان نیست…
گاهی دل خسته میشود،
گاهی صبر کم میآورد…
اما امید به ظهور توست که زخمهای جان را مرهم میگذارد.
آقا جان…
من نه ادعای بزرگی دارم و نه پاکی،
تنها آرزویم این است که در روز آمدنت،
شرمندهی نگاهت نباشم.
🤲 خدایا! ما را از منتظران راستین و یاران باوفای حضرتش قرار ده.