فرهنگی

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

حکایت چوبِ تربیت

12 اردیبهشت 1404 توسط صفيه گرجي

 میوه‌ی چوبِ تربیت

در روزگاران دور، زمانی که سایهی امپراتوری سامانیان بر سرزمینهای شرق گسترده بود، امیرنصر سامانی، فرمانروایی جوان که تازه تاج سلطنت بر سر نهاده بود، شبی در قصر مرمرین خود در بخارا نشسته بود و خاطرات کودکی را مرور میکرد. بادِ خزان از پنجرههای مشبک می‌وزید و برگهای طلایی درختان باغ قصر را به رقص درمیآورد، اما ذهن امیرنصر درگیر خاطرهای تلخ بود: روزهایی که زیر دست مُعلِّمی سختگیر، الفبای حکمرانی را میآموخت.  

 خاطره‌ی چوبِ به

مُعلِّم، مردی بلندقامت با ریشی سفید و چشمانی تیزبین بود که همیشه چوبی از شاخه‌ی درخت «به» در دست می‌گرفت. هر اشتباه کوچک امیرنصرِ خردسال، با ضرباتی سخت همراه میشد. روزی از روزها، وقتی کف دستش از شدت تنبیه سرخ شده بود، پسرک با چشمانی اشک آلود به دیوارهای خشتی مکتب‌خانه خیره شد و در دل سوگند خورد: «روزی که تاجدار شوم، انتقام این دردها را خواهم گرفت…».  

 

سالها گذشت. امیرنصر، اکنون بر تخت نشسته بود، اما خاطرهی تلخ آن چوب، گاه‌ وبی‌گاه همچون خاری در جانش فرو میرفت. تا اینکه شبی، در نور مهتابی که بر تالار قصر میتابید، نقشهای به ذهنش رسید. با صدایی آمرانه به ندیمی فرمان داد: «چوبی از درخت به از باغ بیاور… و مُعلّم را به حضورم بخوانید».  

 

هدیه‌ی مغازهی میوه‌فروش 

مُعلّم که اکنون پیری خمیده بود، با شنیدن فرمان امیر، قلبش لرزید. در راه قصر، از ندیم پرسید: «آیا شاهزاده… یعنی امیر، هنوز از دستم خشمگین است؟». ندیم سر به زیر انداخت و پاسخ نداد. پیرمرد در گذر از بازار، ناگهان چشمش به میوه‌فروش افتاد که «به»های طلایی را به ردیف چیده بود. سکهای به دست فروشنده داد و بهترین میوه را برگزید و در آستینش پنهان کرد.  

 

 گفت‌وگوی شاخه و میوه

وقتی مُعلّم وارد تالار شد، امیرنصر چوبِ به را همچون شمشیری در دست گرفته بود. صدایش لرزید: «این چوب را میشناسی؟ هر ضربه‌ات را بهخاطر دارم!». پیرمرد آرام آستینش را کنار زد و میوهی درخشان «به» را بالا گرفت: «قربان، این میوهی شیرین، از همان چوبی رسیده که روزی به دستان شما شکوفا شد… آیا شکوه امروز شما، ثمرهی همان شاخه‌های خشک نیست؟».  

 

سکوت سنگینی فضای تالار را پُر کرد. امیرنصر به چوب نگاه کرد، سپس به میوهی طلایی… ناگهان خاطرهای از روزی که مُعلّم، نخستین واژهی «عدل» را به او آموخت، در ذهنش زنده شد. چوب از دستش افتاد و اشک در چشمانش حلقه زد.  

 

نیمکت‌های که درخت می‌شوند 

امیرنصر نهتنها خشمش را رها کرد، بلکه زمین‌های پهناور و مقرری سالیانهای به مُعلّم بخشید. سالها بعد، وقتی از او پرسیدند چرا آن روز بخشید، پاسخ داد: «همهی ما نیمکتهای چوبی مکتب خانه‌ایم… برخی معلمانمان آب می‌دهند تا میوهی وجودمان شیرین شود».  

 

و اینگونه شد که قصه‌ی «چوبِ به» در سرزمین سامانیان، نه به کینه، که به نمادی از شکوفایی بدل گشت. هنوز هم در باغهای بخارا، وقتی باد از میان شاخههای درخت «به» میگذرد، زمزمهی روزی را بازمیگوید که یک میوه، خشمِ سالیان را به شکوفه‌های امید تبدیل کرد…

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

کلیدواژه ها: #بخشش_به_جای_انتقام #تربیت_و_فرزندان #حکمت_های_ایرانی #داستان_کوتاه_تاریخی #زیرکی_در_کلام #سامانیان #نقش_معلم_در_زندگی #نمادشناسی_ادبی

موضوعات: بدون موضوع, حکایت لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

فرهنگی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • تربیت در نهج البلاغه
  • حدیث روز
  • معرفی منابع
  • سیاسی
  • شبهات
  • مناسبت روز
    • ماه رجب
  • معرفی بازی مدافعان حرم
  • #سردار
  • عاشقانه
  • زندگی ایده‌آل
  • قانون رهایی
  • دنیای نوجوانان
  • مدیریت زمان
  • سبک زندگی
  • #امام حسین_اربعین
  • حکایت
  • حکایت
  • دانستنی‌ها
  • ماه رجب
  • معرفی کتاب با موضوع قرآنی
  • معرفی کتاب با موضوع انقلاب اسلامی
  • کودک پروری
  • دلنوشته در مورد امام زمان
  • تفسیر قرآن
  • مقاله کوتاه
  • #ترفندهای_خانداری
  • بیانات رهبر
  • دعا
  • مناسبت روز در تقویم
  • امام زمان
  • دلنوشته
  • ضرب‌المثل
  • سخنان نویسندگان
  • #اخلاق_اسلامی
  • کلام قرآن
  • اعمال مخصوص
  • سخنان امام خمینی
  • نامه نمادین
  • برگی از تاریخ
  • #به_عشق_مولا_علی
  • سخن بزرگان
  • غدیر
  • روانشناسی
  • تورات
  • طنزانه
  • همسرانه
  • محرم و تهاجم
  • متن عرفانی، انگیزشی
  • مقتل خوانی
  • امام حسین
  • ولایت‌فقیه
  • شعر برای رهبری و کشور
  • حدیث، تفسیر حدیث،#به قلم خودم
  • قلم خودم
  • صحیفه سجادیه
  • سواد رسانه‌
  • تحلیل به قلم خودم
  • دلایل فاجعه کربلا
  • امام سجاد
  • شهادت
  • فقط خدا
  • عفاف و حجاب
  • بیداری از غفلت
  • مناسبت روز
  • عرفان‌های نوظهور
  • نماز آیات
  • امام حسن
  • خبر
  • ذکر
  • فقه
  • #حدیث قدسی
  • #سواد رسانه‌
  • تلنگر
  • بحث روز
  • آموزش
  • حضرت زهرا
  • مادر

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

نظرسنجی سریع

نظرسنجی # یافت نشد.

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس