تفاوتهای بیننسلی؛ تضاد یا تحول؟ نگاهی روانشناختی و فرهنگی به شکاف میان نسلها
تفاوتهای بیننسلی؛ تضاد یا تحول؟ نگاهی روانشناختی و فرهنگی به شکاف میان نسلها

تفاوت بیننسلی یکی از طبیعیترین پدیدههای اجتماعی در جوامع انسانی است. هر نسل در بستر تاریخی، فرهنگی و فناوری خاص خود شکل میگیرد و به همین دلیل، نظام ارزشی، الگوهای ارتباطی و شیوههای زیست متفاوتی نسبت به نسلهای پیش و پس از خود دارد.
اما در سالهای اخیر، با سرعت بیسابقهی تغییرات فناوری، رسانهای و اقتصادی، این تفاوت به «شکاف نسلی» تبدیل شده است. والدین و فرزندان گاهی احساس میکنند در دو جهان متفاوت زندگی میکنند؛ یکی در جهانی پر از مفاهیم سنتی، دیگری در جهانی دیجیتال، سریع و چندوجهی.
از منظر روانشناختی
این تفاوتها بهطور طبیعی ناشی از مراحل رشد شناختی و عاطفی انسان است. هر نسل در دوران نوجوانی و جوانی میل دارد هویت مستقل خود را بسازد و از ارزشهای نسل پیش فاصله بگیرد. این فرآیند، بخشی از «استقلالطلبی روانی» و نشانهای از رشد سالم فردیت است، نه لزوماً بیاحترامی یا طغیان.
از منظر جامعهشناختی
شکاف بیننسلی ریشه در ساختارهای فرهنگی، اقتصادی و آموزشی دارد. هرگاه جامعه در معرض تغییرات سریع قرار گیرد (مثل انقلاب دیجیتال یا تغییرات سیاسی)، نظامهای آموزشی و خانوادگی فرصت کافی برای «بهروزرسانی خود» پیدا نمیکنند. در چنین شرایطی، والدین ممکن است احساس ناتوانی یا عقبماندگی کنند و فرزندان نیز آنان را «بیسواد رسانهای» یا «کند» بدانند.
بنابراین، این پدیده نه از تنبلی والدین و نه از بیاحترامی فرزندان ناشی میشود، بلکه نتیجهی تغییرات ساختاری در زیستجهان فرهنگی ماست. تفاوت نسلی در ذات خود طبیعی است؛ اما وقتی نظامهای آموزشی، رسانهای و خانوادگی نتوانند میان ارزشهای سنتی و نیازهای نسل جدید پل بزنند، این تفاوت به تعارض تبدیل میشود.
راهحل
نه در سرزنش، بلکه در گفتوگوی بیننسلی، آموزش سواد رسانهای، و بازتعریف نقش خانواده به عنوان فضای یادگیری دوطرفه است. والدین باید بپذیرند که یادگیری در عصر دیجیتال پایانناپذیر است، و فرزندان نیز درک کنند که تجربه و حافظه تاریخی والدین منبعی گرانبهاست.