تاثیر اطرافیان بر روی ما از منظر روانشناسی و قرآن
از منظر روانشناسی اجتماعی، تحقیقات نشان میدهند که مغز انسان به شکل ناخودآگاه از طریق «نورونهای آینهای » رفتارها، باورها و حتی الگوهای فکری اطرافیان را تقلید میکند. نظریهٔ «یادگیری اجتماعی» آلبرت بندورا تأکید دارد که انسانها با مشاهده و تعامل با دیگران، هویت خود را شکل میدهند. بر این اساس، قانون «۵ نفر» جیم روهن تنها یک توصیهٔ انگیزشی نیست، بلکه یک واقعیت عصبشناختی است: مغز شما بهتدریج میانگین فرکانس فکری کسانی میشود که بیشترین وقت را با آنها میگذرانید. اگر این حلقهٔ اجتماعی از افرادی تشکیل شده باشد که به رشد معنوی، اخلاقی و عملی متعهدند، مغز شما «مسیرهای عصبی» جدیدی میسازد که رفتارهای هدفمند، امیدواری و مسئولیتپذیری را تقویت میکند. در آموزههای دینی نیز تأکید شده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید «المرءُ مع مَن أحبَّ» (انسان با محبوبش محشور میشود). بنابراین، انتخاب همراهانِ موفق، نه یک تاکتیک، که یک ضرورت زیستشناختی و شرعی برای تکامل فردی است.
اما موفقیتِ حقیقی – از نگاه الهی – فراتر از دستاوردهای مادی است. روانشناسی مثبتنگر (سلیگمن) ثابت کرده که احساس رضایت پایدار، تنها زمانی ایجاد میشود که زندگی فرد «معنادار» باشد؛ یعنی دیگران از وجود او بهرهای واقعی ببرند. پژوهشهای عصبشناسی نیز نشان میدهند که رفتارهای نوع دوستانه، ترشح «سروتونین» و «اکسیتوسین» را افزایش میدهد که بهشکل مستقیم بر کاهش استرس و افزایش سلامت روان تأثیر میگذارند. در منطق قرآن، این حقیقت در آیاتِ «خیرُکم أنفعُکم للناس» تجلی یافته است. زندگی بهتر، نه در انباشتن ثروت، که در تبدیل شدن به «مؤثرترین نسخهٔ خود» است؛ نسخهای که درد دیگران را التیام میدهد، مسیرهای تاریک را روشن میکند و یادگاری از نیکیها در زمین بر جای میگذارد. اگر میخواهید زندگی شما معجزه شود، معجزه گر زندگی دیگران شوید. این همان «قانون کاشت و برداشت الهی» است: هر چه بکاری، در دنیا و آخرت، همان را درو خواهی کرد.