اتاق آینه های زندگی
روزی پادشاهی قصرش را با اتاقی پر از آینههای بینهایت آراست. سگی ولگرد که وارد شد، با دیدن انعکاس خشمش، پارس کرد و خود را نابود ساخت. اما انسان خردمند، با لبخند و آرامش، اتاق را از نور و محبت پر کرد
دنیا آینهای است که خشم یا مهربانیِ درونت را بازمیتاباند.
- واکنش تو به مشکلات، سرنوشتت را میسازد، نه خودِ مشکلات
- خودشناسی، سلاح تو در برابر هر تصویرِ ترسناکِ بیرونی است.
۱. «خودت را بشناس؛ دنیا را تغییر بده!»
۲. «آینهها دروغ نمیگویند؛ فقط راویِ درونِ تو هستند.»
۳. «با انرژی مثبت، جهنم را هم به بهشت تبدیل کن!»
اما کل داستان
داستان پادشاه و آینه شکسته: شناخت از درون
روزی یه پادشاه قدرتمند تصمیم گرفت زیباترین و شگفتانگیزترین قصر دنیا رو بسازه. اون به بهترین معمارها و طراحها دستور داد که قصر رو با طلا و سنگهای قیمتی تزئین کنن. اما یه اتاق رو بهخصوص به شکلی خاص طراحی کرد: اتاق آینهها.
تمام دیوارهای این اتاق رو با آینههای شفاف و بزرگ پوشوندن. هرکسی که وارد اتاق میشد، تصویر خودش رو از صدها زاویه مختلف میدید.
یه روز، یه سگ ولگرد به قصر راه پیدا کرد و وارد اتاق آینهها شد.
سگ با تعجب به صدها تصویر از خودش نگاه کرد و تصور کرد که تعداد زیادی سگ دشمن اطرافش هستن. از ترس شروع کرد به غرش کردن و پارس کردن به آینهها.
اما هرچی بیشتر پارس میکرد، تصاویر توی آینه هم به نظر میرسید بیشتر بهش حمله میکنن. سگ اونقدر پارس کرد و به خودش فشار آورد که در نهایت از خستگی و استرس توی همون اتاق از پا افتاد.
چند روز بعد، یه انسان دانا وارد اتاق شد. اون به آینهها نگاه کرد، لبخند زد و با آرامش به تصویر خودش احترام گذاشت. ناگهان اتاق پر از تصویر لبخندهای زیبا و انرژی مثبت شد.