ریشههای عقبماندگی علمی ایران از نگاه رهبر انقلاب: جدایی دین از علم
ریشههای عقبماندگی علمی ایران از نگاه رهبر انقلاب: جدایی دین از علم
رهبر معظم انقلاب میفرمایند:
علت عقبماندگی ملت ایران چیست؟
دانشگاه ما ابتدا در دست کسانی بود که از دین بهرهای نداشتند. اما بعدها، دانشگاه که ریشههایش از حوزه علمیه و دین جدا نبود، به دست افرادی افتاد که نه از دین و اخلاق اسلامی، نه از اخلاق سیاسی و نه از احساس مسئولیت نسبت به کشور و ملت خود بهرهای داشتند.
در هفتاد سال گذشته، به جز افراد معدودی مانند امیرکبیر و چند تن دیگر، بیشتر کسانی که زمام تحصیلات عالی کشور را در دست داشتند، منافع ملت ایران را در برابر منافع بیگانگان ارجح نمیدانستند و بیشتر به فکر منافع دیگری بودند تا آینده این ملت.
این تصادفی نیست که ملت ایران با آن سابقه درخشان علمی و استعداد ذاتی، و با آن فرهنگ غنی اسلامی و دانشمندان بزرگ در طول قرون متمادی، و با وجود شوق طبیعی به یادگیری، در دویست سال اخیر که دنیا با سرعت به سمت علم حرکت کرده، جزو ملتهای عقبافتاده قرار گرفته است.
اگر این ملت را به حال خود رها میکردند، در علوم پیشرفت میکرد و همراه دنیا حرکت مینمود و اینقدر عقب نمیماند. در قرون وسطی که دوران تاریکی اروپا و درخشش تمدن اسلامی بود، پس از باز شدن راه علوم غربی به ایران، دستهای خیانتکار و غافل کاری کردند که این ملت عقب بماند.
قرون وسطی، دوران تاریکی برای اروپاییها بود، اما همزمان، دوران درخشش دانش در ایران و جهان اسلام به شمار میرفت. دانشمندانی مانند ابنسینا، ابوریحان بیرونی، زکریای رازی و عمر خیام در همین دوران میزیستند.
جدایی دین از علم؛ علت اصلی عقبماندگی
علت عمده تنزل ما در دوران حکومت پادشاهی، به ویژه در دویست سال گذشته، جدایی دین از علم بود. دانشمندان علوم طبیعی از دین جدا ماندند و در نتیجه برای مردم و کشور خود مفید واقع نشدند. بهترینهایشان برای بیگانگان کار کردند و برخی هم در کشور مانده و به بیگانه خدمت نمودند.
روشنفکرانی که در همین دانشگاهها درس خوانده بودند، در دوران پهلوی، خائنانه کشور را اداره کردند. اگر نسل بعدی آنها به قدرت میرسید، هستی این ملت را نابود میکردند. خدا را شکر که انقلاب اسلامی آمد و این روند را قطع کرد.
وحدت حوزه و دانشگاه، یعنی حرکت همراه علم و دین
وحدت حوزه و دانشگاه به این معنا نیست که لزوماً تخصصهای حوزوی در دانشگاه یا تخصصهای دانشگاهی در حوزه تدریس شود. بلکه به معنای ارتباط، خوشبینی و همکاری متقابل است. این دو، دو شعبه از یک مؤسسه «علم و دین» هستند.
حوزههای علمیه و دانشگاهها باید با هم مرتبط باشند، از هم استفاده کنند و همکاری نمایند. دانشگاهیان میتوانند علوم روز را به حوزویان بیاموزند و علماى حوزه نیز معارف دینی را به دانشگاهیان انتقال دهند. سرّ حضور روحانیون در دانشگاهها نیز همین است. چه خوب که این ارتباط، برنامهریزی و سازماندهی شود.