دلنوشته: درد و دل با مهدی
31 مرداد 1404 توسط صفيه گرجي
✒️ دلنوشته: درد و دل با مهدی
امام من…
این روزها زمین، بوی غربت میدهد.
صدای گریهی کودکان بیپناه، فریاد مادرانی که عزیزانشان را در جنگها از دست دادهاند،
و آه مظلومان، همه و همه در گوشم میپیچد.
گاهی دلم میخواهد نامهای برایت بنویسم،
نامهای پر از اشک، پر از شکایت از این دنیای بیتو…
آقا جان!
جهان بیحضورت، مثل شبی طولانی است که سحر ندارد.
من اما، هنوز به آمدنت دل بستهام.
به روزی که با حضورت، عدالت از آسمان ببارد
و زمین لبخند بزند.
به روزی که دیگر، کودکی گرسنه نخوابد
و مادری داغدار نباشد.
مولای من…
نه ادعای یاری دارم، نه توان سربازی.
تنها دلم میخواهد در آن روز بزرگ،
در میان یارانت، جایی هرچند کوچک، برای من هم باشد.
🤲 «اللهم عجل لولیک الفرج»