دعا کردن، بدون لیاقت؛ یک دلنوشته عاشقانه
دعا کردن، بدون لیاقت؛ یک دلنوشته عاشقانه
امام سجاد(ع): وَ جَعَلْتُ بِکَ اسْتِغَاثَتِی وَ بِدُعَائِکَ تَوَسُّلِی مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ لاسْتِمَاعِکَ مِنِّی وَ لا اسْتِیجَابٍ لِعَفْوِکَ عَنِّی بَلْ لِثِقَتِی بِکَرَمِکَ وَ سُکُونِی إِلَی صِدْقِ وَعْدِکَ وَ لَجَئِی إِلَی الْإِیمَانِ بِتَوْحِیدِکَ وَ یَقِینِی [وَ ثِقَتِی] بِمَعْرِفَتِکَ مِنِّی أَنْ لا رَبَّ لِی غَیْرُکَ.
مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی.
امشب هم مثل همه شبهای تنهایی، دستهای خالیام را بالا بردم… اما این بار با خودم عهد کردم هیچ چیز را پنهان نکنم.
خدایا وقتی امام در درگاه تو اینگونه دعا میکند من چه بگویم: “پروردگارا، من نه لیاقت شنیده شدن دارم، نه استحقاق بخشیده شدن… من فقط یک میهمان ناخواندهام که به وسعت کرم تو پناه آوردهام.”
و در آن لحظه، گریه امانم داد… چون فهمیدم زیباترین رابطه، رابطهای ست که یک طرفش"نیاز محض” است و طرف دیگرش"بخشش بیمنت"…
اینجا، پشت این پنجرهٔ شب، من با تمام اشتباهاتم ایستادهام و تو با همهٔ عظمت و رحمتت… من با تکههای شکستهٔ وجودم و تو با وعدههای صدقت…
پس چه زیبا ست که دست نیاز برداریم، نه چون شایستهٔ اجابتیم؛ چون کسی کریم مثل تو دارم…
#به_قلم_خودم
#دلنوشته_صفیه_گرجی