درس سوزن کفاش: نعمتی که با یک درد کوچک فراموش نشد
درس سوزن کفاش: نعمتی که با یک درد کوچک فراموش نشد
روزی کفاشی در حال تعمیر کفشی بود، ناگهان سوزن کفاشی در انگشتش فرو رفت. از شدت درد، فریادی زد، و سوزن را چند متر دورتر پرت کرد. مردی حکیم که از آن مسیر عبور میکرد، ماجرا را دید، سوزن را آورد و به کفاش تحویل داد، و شعری را زمزمه کرد،
“درختی که پیوسته بارش خوری،
تحمل کن انگه که خارش خوری”
این سوزن، منبع درآمد توست. این همه فایده از آن دیدهای، یک روز که از آن دردی برایت آمد، آن را دور میاندازی؟!
به سادگی خوبی ها و نعمت ها را فراموش نکنیم.
که این فراموشی و نادیده گرفتن، علاوه بر کفران نعمت، موجب رنجش و ناآرامی خود ما می شود.
از سوی دیگر ناملایمات را در حد و اندازه خود ملاحظه کنیم.
چرا که بزرگ نمایی مشکلات، قدرت مواجهه ما را کاهش می دهد و در عمل در مقابل مشکلات و موانع شکست بیشتری را تجربه می کنیم.
این حکایت به ما یادآوری میکند
که “تمرکز بر یک نقطه تاریک، کل صفحه روشن هستی را میپوشاند". همانگونه که امام علی(ع) میفرمایند:«مَنْ نَسِیَ الْإِحْسَانَ أَضَاعَ الشُّکْرَ»
(هرکه احسان را فراموش کند، شکرگزاری را تباه ساخته است).
همچنین، بزرگنمایی مشکلات مانند نگاه کردن به ترکِ دیوار از فاصله یک سانتیمتر است که همه زیباییهای خانه را محو میکند!