تلنگر، فراموشی ارزش صبر؛ چرا نسل امروز قدردان نیست؟
فراموشی ارزش صبر؛ چرا نسل امروز قدردان نیست؟

روزگاری که “انتظار” معنا داشت…
مادرم تعریف میکرد:
نمک، سنگ بود؛ برنجِ چلو را ساعتی با نمکسنگ میخواباندیم تا کمکم شور بگیرد.
غذا ساعتها روی شعله ملایم چراغ خوراکپزی جا میافتاد.
برای گرم شدن، کناری علاءالدین و والور مینشستیم تا آرامآرام جانمان گرم شود.
عکس یادگاری را باید هفتهها و ماهها انتظار میکشیدیم تا فیلم دوربین تمام شود و ظاهر گردد.
برای شنیدن آهنگ تازه، صبر میکردیم تا نوار کاستش برسد.
قلکهایمان را پر میکردیم و با سکهها حرف میزدیم تا طعم پسانداز را بچشیم.
حلیم جمعههای زمستان را باید «حلیم» میبودیم تا انتظارش به شیرینی بنشیند.
هر روز سری به پستخانه میزدیم، چشمانتظار نامهای عاشقانه…
برای شنیدن صدای محبوب، گوش به تلفن میخواباندیم: شبی، نیمهشبی، گاهی و بیگاهی…
در آن روزها، انتظار معنا داشت.
دقایق سرشار بودند.
هر چیز صبری میخواست تا زمانش برسد، تا جا بیفتد، تا قوام بیابد:
غذا، خرید، تفریح، سفر، خاطره، دوستی، رابطه، عشق…
انتظار؛ معلم قدردانی
شاید رمز قناعت و شکرگزاری نسلهای پیشین، همین صبر بود.
انتظار، ما را قدردان میساخت.
وقتی چیزی آسان به دست نمیآمد، ارزشش دوچندان میشد.
اما امروز چه؟
امروز همهچیز «فوری» شده است:
غذاهای آماده در چند دقیقه
پیامها و تماسها در لحظه
عکسها بیدرنگ ویرایششده و در دسترس
خریدها تنها با یک کلیک
سرعت، ما را از لذت انتظار و طعم رسیدن محروم کرده است.
شاید همین است که کمتر کسی قدردان است.
تلنگر پایانی
گاهی باید در زندگی «مکث» کنیم، اجازه دهیم انتظار دوباره بخشی از تجربهمان شود.
چون زیبایی بسیاری از لحظهها، در صبری است که برایشان خرج میکنیم.