#به_عشق_مولا_علی
#به_عشق_مولا_علی
هوا سنگین بود. سنگینتر از گرمای سوزان صحرای خم که بر دوشها مینشست. گویی آسمانِ بیابر نیز، نفسش را حبس کرده بود، منتظر فریادی که تاریخ را دگرگون کند. شنزارها، خاموش و خیره، شاهد لحظهای بودند که قرار بود تا قیامت طنینانداز شود.
و او، پیامبر رحمت، ایستاده بود بر فراز آن سازهی ساده. نورش، سوزش آفتاب را به تابشی ملکوتی بدل کرده بود. چشمانش، دریاهایی از حکمت و عشقی بیکران، در جستوجوی چهرهای خاص میگشتند. و آنگاه، یافتندش: علی.
چگونه بگویم آن لحظه را؟ چگونه حکایت کنم از آن بالا آوردن دست؟ دستی که گویی نه یک دست، که پرچم هدایت را تا بیکرانها برمیافراشت. دستی که سالها شمشیر رهبری را برای اسلام زده بود، دستی که یتیمان را نوازش کرده بود، دستی که آیات وحی را با جان نوشته بود. اینک، در قبضهی دست پیامبر بود، گویی گوهری ناب که از دل صحرا برآمده تا جهان را روشن کند.
مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ…
صدایش، آن صدا که همواره چون نوای حیات بود، این بار، صخرهها را شکافت و در قلب زمان نشست. “هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست…” کلام، ساده بود. ژرفا، اقیانوسی بود. ولایت. سرپرستی. راهبری. رشتهای ناگسستنی که نبوت را به امامت میپیوست. این کلام، تیری بود که نه در کمان، که در قلب زمان نشانده شد. غدیر، فقط یک مکان نبود؛ یک “شدن” بود. لحظهی تولد ولایتی که تا همیشه جاری خواهد ماند.
و علی؟ علی، همانگونه ایستاده بود که همیشه: چون کوهی استوار در میان تندبادها. فروتنی در چشمانش موج میزد، اما صلابت ایمان، قامتش را ستبرتر از همیشه کرده بود. نگاهش به پیامبر، سرشار از وفا بود. نگاهش به مردم، آینهای از عشق و آمادگی برای بارِ عظیمی که بر دوشش نهاده شد. گویی میگفت: “آمدهام. برای این راه، از پیش آمادهام.” در آن سکوت سنگین پس از اعلان، گویی فریاد “اللّهُ أَکْبَر” از روح هر مؤمنی برخاسته بود، پیش از آن که بر زبان جاری شود.
ای علی! ای امیر دلهای شیفته!
غدیر، تنها یک روز تاریخی نیست؛ نفسِ کشیدن ماست در مسیر ولایت تو. آن صحرا، امروز در کوچهپسکوچههای زندگی ماست. هر بار که در گردنههای تردید، دستت را میگیریم، غدیر را زنده کردهایم. هر بار که عدالت تو را پرچم خود میکنیم، ندای “مولای من” را تکرار کردهایم. هر بار که در برابر ستم میایستیم و زبانی برای مظلوم میشویم، در کاروان غدیر گام نهادهایم.
عشق به تو، علی، فقط یک حس نیست؛ یک مسیر است. مسیری که از غدیر خم آغاز میشود، از کوثر علم و شجاعت و عدالت تو میگذرد، و به دریای رحمت حق میپیوندد. عشق به تو، انتخابِ جانبِ نور است در هر نبرد ظلمانی. انتخابِ راستی است در میان هزاران پیچوخم کژی.
و امروز، در این زمانهی پرآشوب، باز هم دستت را میجوییم، ای مولای بیبدیل! نگاهت را چراغ راه میکنیم. غدیر، برای ما، یادآور عهدی است که در پیشگاه خدا و پیامبرش بستهایم: عهد وفا به ولایت تو. عهدی که با خون دلهایمان امضا میکنیم و با گامهای استوارمان در راه عدالتت، بر آن مهر تأیید میزنیم.
#به_عشق_مولا_علی، این عشق، شعلهای است که غدیر در جانها افروخت. شعلهای که خاموشیناپذیر است. تا همیشه.