ای مسافر اربعین
15 مرداد 1404 توسط صفيه گرجي
ای مسافر اربعین
در دل اگر که گندم رِی کِشتهای نیا
خود را به پای دِرهم اگر کُشتهای نیا
نورش نصیب قلب مُنافق نمیشود
دلبستهی مقام که عاشق نمیشود
جای نِشستن است مگر زیر نام تو؟
بیرگ چگونه دَم بزنم از قیام تو؟
این دستها که چوب عَلَم را گرفتهاند
بیشک چنین گلوی ستم را گرفتهاند
در کشتی نجات خدا ناخدا حُسین
راز بههم تنیدن دلهای ما حسین
حُبالحسین یجمعنا شد نِشان ما
در خیمه حسین یکی شد زبان ما