اگر تقدیر زندگی در اختیار خودم بود
روایتی از کتاب کافی، گوهر نابی است که درک آن نیازمند نگاهی منظومهای به مفاهیم دینی است. بر اساس این روایت و تحلیل شما، میتوان چند لایه اساسی را استخراج کرد:
۱. تمایز بین “اختیار” و “تسخیر تقدیر”
- بنیاسرائیل با طلب اختیار مطلق در بارش باران، خواستار حذف نقش الهی از چرخه طبیعی شدند. این در حالی بود که خداوند پیشتر تقدیر معیّنی برای بارانِ مفیدِ محصولاتشان در نظر گرفته بود .
- نتیجه؟ اگرچه ظاهر مزارع پربار شد، اما محصولی نابود شد. این نشان میدهد اختیار بدون هدایت الهی، حتی با ظاهر مطلوب، به ویرانی میانجامد.
۲. تقدیر الهی: چهارچوبی حکیمانه، نه مانعی جبری
- خداوند در پاسخ به موسی(ع) تأکید میکند که تقدیر او بر اساس مصلحت بندگان است. وقتی بنیاسرائیل تقدیر را به دست گرفتند، نتوانستند هماهنگی عناصر طبیعت(مانند تابش خورشید، وزش باد، کیفیت خاک) را درک کنند .
- این روایت تقدیر را نه به معنای جبر، بلکه به مثابه طراحی حکیمانهای تفسیر میکند که با دخالت نابجای انسان مختل میشود.
۳. تسلیم در برابر قضای الهی: نشانهای از عبودیت
- امام صادق(ع) در این روایت، رضایت به تقدیر را معیاری برای سنجش ایمان میدانند. نمونه اعلای این تسلیم، سخن امام حسین(ع) در کربلاست:
خدایا! من به قضای تو راضیام
این تسلیم، نه انفعال، بلکه اعتماد به حکمت خدا در سختترین آزمایشهاست .
۴. اختیار انسان: در چارچوب تقدیر الهی
- نکته کلیدی در پینوشت شما: اختیار خود بخشی از تقدیر الهی است! خداوند به انسان عقل، اراده و توان برنامهریزی داده است.
- تدبیر (مانند کشاورزی با برنامه) و توکل(پذیرش نتیجه به خدا) دو بالِ پروازند. روایت بنیاسرائیل هشدار میدهد:
تدبیر بدون توکل = ویرانگری
۵. نقش آزمایشهای الهی در تکامل روح
- خداوند با امتحاناتش، میزان رضایت بندگان به قضایش را میسنجد. این آزمایشها نه برای شکست انسان، بلکه برای رشد معنوی اوست.
- همانطور که در روایت آمده، بنیاسرائیل پس از شکست، به اشتباه خود پی بردند. این نشان میدهد رنجها میتوانند راهنما به سوی آرامشِ رضایت باشند.
راهکار عملی برای زندگی
- تلاش کن آنگونه که گویی همهچیز به تو بسته است (بهکارگیری عقل و اختیار).
- توکل کن آنگونه که گویی همهچیز به خدا بسته است (پذیرش تقدیر).
- هر نتیجهای را موهبتی بدان که یا پاداش است، یا درس، یا مصونیت از بلای بزرگتر.
تقدیر، دریایی است که قایقِ اختیار را در خود میراند؛
نادان در آن دست و پا میزند،
عارف بر آن آرام میگیرد.
برگرفته از حکمتهای شرقی
این نگاه منظومهای، همزمان مسئولیت انسان و حکمت خدا را پاس میدارد و راهی به سوی آرامش در بحرانها میگشاید.