اشکهای مقدس بر خاک کربلا. مقتل روز دوم محرم
اشکهای مقدس بر خاک کربلا
۱. حرکت کاروان به سوی کربلا
🖤 امام حسین قافله را به پیش میراند و حرّ بن یزید نیز سایهبهسایه در کنار او بود. هرگاه امام راه خود را به سمت اقلیمی کج مینمود، حر راه را میبست.
زهیر گفت: همین نزدیکیهای ما روستایی است که مشرف به شطّ فرات است.
حرکت کردند تا به کربلا رسیدند…
۲. فرود آمدن در سرزمین کربلا
🖤 ایشان در روز دوم محرم به کربلا رسیدند و همگی در این سرزمین فرود آمدند. امام حسین، کاغذ و جوهر طلبید و به سرشناسان کوفه نامهای نوشت. آنگاه نامه را پیچید و مهر کرد و به قیسبن مسهر صیداوی داد.
سپس فرزندان و برادران اهلبیت خویش را جمع نمود و به سوی آنها نگاه کرد و ساعتی گریست. بعد فرمود:
خدایا! ما خاندان پیامبر تو محمد هستیم… بنیامیه بر ما ستم کرده است. خدایا حق ما را بگیر و ما را بر مردم ستمگر پیروز گردان.
۳. رازِ نامِ “کربلا” و پیشآگهی شهادت
🖤 سپس پرسید: اسم این سرزمین چیست؟
گفتند: کربلا… سپس اشکهای حسین علیهالسلام جاری شد و فرمود:
خدایا! از کرب و بلا (اندوه و بلاء) به تو پناه میبرم. این محلی است که خونهایی در آن ریخته میشود… رسول خدا مرا از این حادثه خبر داده است… اینجا محل ریختهشدن خونهایشان است… کسی از پیشینیان بر ایشان سبقت نگرفته است و کسی بعدِ ایشان نمیرسد.
۴. زمزمههای وداع: شعر امام در آستانه شهادت
🖤 امام حسین نشسته بود و مشغول اصلاح شمشیر خویش بود و در این ضمن اشعاری زمزمه میکرد:
«یا دَهرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلیل… وَإِنَّمَا الْأَمرُ إِلَی الْجَلیل…
ای روزگار! اف بر دوستی تو!… پایان کار در دست خدای شکوهمند است…»
۵. فریاد زینب(س): نشانههای شهادت
💔 هنگامی که زینب دختر حضرت زهرا این اشعار را شنید، فرمود:
> «برادر جان! این حرف کسی است که به کشتهشدن خویش یقین پیدا کرده است.»
امام فرمود: آری، خواهرم!
حضرت زینب فریاد زد:
«وامصیبتا! این حسین است که خبر از شهادت و مرگ خویش میدهد…»
#مقتل | #دوم_محرم
(منابع: ابن نماحلی، مثیر الاحزان ص۴۷؛ احمدبناعثم کوفی، الفتوح ج۵ صفحات ۷۸ و ۸۱؛ احمدبنجابربلاذری، انسابالأشراف ج۳ص۲۰۰؛ احمدبنداوود ینوری، اخبارالطوال ص۲۵۲؛ سیدابنطاووس، اللهوف صفحات۷۹ و ۱۱۶؛ شیخ مفید، الإرشاد ج۲ ص۸۰؛ شیخ صدوق، الأمالی ص۱۵۵؛ علامه مجلسی، بحارالانوار ج۴۱ صفحات ۲۹۵ و ۳۸۲؛ محدبنابیطالب، تسلیمهالمُجالس و زینه المجالس ج۲ ص۲۵۲؛ محمدبنجریرطبری، تاریخ طبری ج۵ ص۴۰۹؛ محمدبنعمر کشی، اختیار معرفه الرجال ص۱۱۳.)