از اربعین
از اربعین
خب، چشم… قلم را میچرخانم، قلب را باز میکنم، و برایت از اربعین مینویسم؛ نه مثل کتاب تاریخ، بلکه مثل قصهای که در نفسهایمان زنده است. ✨
روزی که غبار، روایتگر شد
چهل روز از عاشورا گذشت.
کاروان اسیران، دوباره به کربلا بازگشتند.
زینب(س) ایستاد کنار تل خاکی که برادرش زیر آن خفته بود.
زمین، هنوز بوی خون میداد.
اما این بار، اشکها تنها نبودند…
علم، پشت این اشکها چه میگوید؟
- اربعین، یک واکنش انسانی جهانی است؛ مغز انسان درد جمعی را درک میکند و اشک، زبان بیزبانی میشود.
- پیادهروی اربعین، بزرگترین گردهمایی غیرسیاسی جهان است؛ تا ۲۰ میلیون نفر، پاهایشان را به زمین میسپارند تا بگویند: «انسانیت زنده است.
- راز ماندگاری: مغز ما روایتهای قربانی شدن برای حق را هرگز فراموش نمیکند. حسین(ع) نماد مبارزه با ظلم شد؛ نه یک نام، که یک الگوی عصبی در ذهن بشریت.
راهی که نور میدهد
امروز، از نجف تا کربلا، خیل انسانها پیاده میروند.
پیرزن هندی، جوان آفریقایی، پدر اروپایی…
پاهای تاولزدهشان میگوید:
فاصلهها، در عشق معنایی ندارد.
علم روانشناسی به آن میگوید: همدلی فرامرزی.
ما میگوییم: این، نفس کشیدن انسانیت است.
زمزمههای خاک کربلا
وقتی پای تو به دشت کربلا میرسد:
- زمین را میبوسی، اما خاک، تو را بلند میکند.
- غریبهها غذا میدهند؛ چون حسین(ع) تشنه بود.
- کودکانی را میبینی که آب میدهند؛ چون عباس(ع) شهید آب بود.
این یک زنجیرهی انسانی است؛ هر دستی که کمک میکند، میگوید:
من امروز، عباس راهم.
اربعین، پایان نیست… آغازی است
اربعین یعنی:
- از غم، امید ساختن.
- از تنهایی، همبستگی آفریدن.
- و یادآوری که اگر در دنیا یک حق کوچک هم باقی مانده، به خاطر انسانهایی است که برایش ایستادهاند.
حسین(ع) شهید شد، اما پرچمش بالاتر رفت…
چون عدالت، همیشه پیروز است؛
سخت و دیر، اما پایان راه، نور است.
ایستادهام پای این قلم،
و میبینم تو هم ایستادهای پای این متن…
پس بیا با هم، امروز قسم بخوریم:
هر جا ستمی دیدیم،
صدای مظلومی شنیدیم،
یاد حسین(ع) باشیم؛
یاد اربعین همیشهی تاریخ.