یک خاطره، یک درس...
25 مهر 1404 توسط صفيه گرجي
یک خاطره، یک درس… دوستی داشتم که همیشه در مهمانی، پلوی غذایش را خالی میخورد. گوشت، مرغ، کباب یا تهچین و تهدیگ را میگذاشت برای آخر کار… میگفت: «میخوام خوشمزگیش بمونه زیر زبونم.» اما خیلی وقتها قبل از اینکه به قسمت خوشمزه برسه، سیر… بیشتر »