در مواجهه با استکبار قارون، سه نوع مواجهه و جریان وجود داشت:
جریان اول: قدرت طلبان حامی قارون
▫️قارون صرفاً یک سرمایهدار_مستکبر نبود، بلکه او جزئی از یک نظام_سلطه و پیوند خورده با حلقهی قدرت_فرعونی بشمار میرفت. او دارای یک پشتوانه ساختاری و سیاسی قدرت بود.
فرعون، هامان (وزیر فرعون) و قارون، در واقع کارگزاران حکمرانی_استبدادیای بودند که قارون تنها «مهره_اقتصادی» آنها، برای استثمار بنیاسرائیل بود.
لذا ترکیب کنش اقتصادی قارون و کنش سیاسی فرعون، منجر به ساخت نظامی استکباری و طبقاتی داده بود که خروجی آن چیزی جز تحقیر مردم نبود.
این جریان، نماد ائتلاف زر و زور بود لذا هیچگاه از ماجرای نابودی قارون عبرت نگرفت و همان مسیر را محکم دنبال کردند. آیات 39 عنکبوت و 24 غافر، اشاره ای به این جریان دارند.
آیه 81 قصص، ظاهرا نشان میدهد قارون، با آن همه زرق و برقش، نتوانسته بود
حمایت_توده_های_مردم را به سوی خود جلب کند، یا اینکه اندکی از مردم با او همراه شده و یا اینکه عمده مردم پس از آگاهی نسبت به مسیر غلطش، خط خود را از او جدا کرده بودند. در هر صورت قرآن اشاره میکند برای او حامیانی هم نمانده بود تا از او دفاع کنند.
شاید بشود از این نکته استفاده کرد و گفت: قارون، نماد فروپاشی_مشروعیت_اجتماعی بود؛ یعنی هر قدرت و ثروتی که بر اساس فساد ساخته شود و بروز استکباری پیدا کرده و مردم را تحقیر کند، نهایتاً بیپشتوانه و ناپایدار خواهد بود.
۲. جریان دوم: مومنان بصیر و مقاوم
آیات 76، 77 و 80 قصص اشاره به کنش این جریان دارد. کسانی که بدون تاثیرپذیری از تبلیغات رسانه ای، محکم پای آرمان های خود ایستاده اند و با نهی_از_منکر خود نسبت به استکبار_قارونی، جامعه شان را همچنان زنده نگه داشته اند. جرئت این جریان در نهی از منکر قارون، آن هم در جوّ و فضایی که بر آن عصر حاکم بوده، خود مسئله ای جالب و اساسی است که امروز نیز باید همچنان ادامه داشته باشد.
هرچند که در طول تاریخ این گروه معمولا در اقلیت بوده اند اما با ایستادگی و مقاومت خود میتوانند موجب بصیرت، آگاهی و بیداری توده های مردم شده و گفتمان_عمومی را تغییر بدهند.
ایستادگی، مقاومت و صبر، جزو ویژگی های ذاتی این جریان است، چه اینکه در آیه 80 قصص نیز به آن اشاره میشود: «لَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ»
۳. جریان سوم: توده های خاکستری
آیات 79 و 82 قصص اشاره به این جریان دارد. کسانی که ظواهر زندگی قارون را دیدند و دچار نوعی حسرت، تقلید، و آرزومندی منفعلانه شدند. ریشه فریب آنها، به نداشتن «معیار_صحیح» برای تحلیل و قضاوت بازمیگردد است، لذا به راحتی دچار دنیاخواهی مفرط، ظاهربینی، ناآگاهی و #فقر_هویتی میشوند.
همین ویژگی ها باعث میشود به شدت متاثر از جوّ محیط، رسانه ها، تبلیغات و عملیات های پروپاگاندایی باشند. آیه 79 اشاره میکند: «فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ» یعنی قارون به صورت عادی رفت و آمد نمیکرد، بلکه رفت و آمدش نیز جلوه ای از تبلیغات و رسانه بود تا چشم ها را مسحور خودش کند که همین اتفاق هم افتاد.
امروز نیز دقیقا همین نقش را شبکه_های_اجتماعی و رسانه های عمومی بازی میکنند، که در آن با نمایش «هایلایتهای زندگی دیگران»، تصویری #اغراقآمیز، گزینشی و ویترینی از زندگی دیگران ارائه میدهد: موفقیتها، زیباییها، ثروت، سبک زندگی رؤیایی و خلاصه ایده_آل هرچیزی که به ذهن می آید. در نتیجه انسان در مواجهه با آن، دچار #مقایسهای_ناعادلانه شده و او را خوشبخت ترین و خود را بدبخت ترین فرد روی زمین میبیند و خروجی آن چیزی جز حسرت و #نابودی_فکری و ذهنی و در نتیجه نابودی زندگی واقعی اش نیست.
این جریان اگر آگاه نشود، میتواند در بزنگاههای مهم، پشت ثروتمندان فاسد بایستد، به آنها رأی بدهد، آنان را الگو بگیرد و خود را در مسیر نابودی قرار بدهد
اما اگر آگاه شده و در مسیر حق قرار بگیرد، با استفاده از قدرت بی مانند خود میتواند ساختارهای_استکباری را درهم شکسته و اراده_الهی را پیش ببرد.
لذا بعد از نابودی قارون، توده های مردم نسبت به غلط بودن آن مسیر آگاه شده و مشی خود را اصلاح کردند. اساسا چنین پدیده هایی که تجربهای عینی از ظهور و بروز نتیجه فساد محسوب میشوند، میتواند موجب ارتقای آگاهی و بیداری_جمعی شود و جریان حق باید بیشترین استفاده را از این پدیده ها بکند، چرا که جریان باطل نیز میتواند با یک بدل و #برساخت رسانه ای، از همین پدیده های عینی استفاده کرده و نتیجه ای کاملا به سود خودش بگیرد.
خروجی این جریانات، تقابل دو گفتمانی است که همیشه در حال نبردند.