از عروسک چوبی تا انسانیت؛ چگونه انتخابهای درست ما را از بردگی هوسها رها میکند؟
پدر ژپتو 👨🏻یک نجار 🪚است،یک روز تصمیم می گیرد یک عروسک چوبی 🧑🏻(به اسم پینوکیو) بسازد؛ پینوکیو🧑🏻 کم کم جان می گیرد و تبدیل به یک آدم چوبی می شود…
پدر ژپتو 👨🏻به خاطر علاقه ی زیادش به پینو کیو🧑🏻 تصمیم می گیرد او را روانه مدرسه 🏢کند تا صاحب علم و معرفت شود. از روزی که پینو کیو🧑🏻 عازم مدرسه می شود، دو مسیر پیش روی او قرار می گیرد: مسیر خیر و مسیر شر❗️
مظهر خوبی و خیر، پرنده ی کاکل به سر 🕊و فرشته ی مهربان ☺️ هستند (ژیلا جوجه اردک کوچک 🦆هم در واقع وجدان پینو کیو 🧑🏻است) و مظهر شر و پلیدی😈 گربه نره 🐈و روباه مکار🦊 هستند. هر روز در مسیر مدرسه، گربه نره 🐈و روباه مکار 🦊ظاهر می شوند و پینو کیو را وسوسه می کنند که “مدرسه چه فایده ای داره❗️ با ما بیا تا تفریح کنیم و بهمون خوش بگذره❗️” و تمام هدفشان این است که داشته های پینو کیو 🧑🏻را تصاحب کنند.
اوج زیبایی این داستان آنجایی است که خبر می رسد شهری وجود دارد به نام “شهر اسباب بازی ها” که آنجا لازم نیست کسی کار کند یا به مدرسه برود؛ آنجا جایی است که هر چه هوس کنی و میل داشته باشی در اختیارت قرار می گیرد، فقط باید بازی کرد و بازی کرد و خورد و خوابید‼️
می دانید که در واقع آنجا یک شهر نبود و تنها یک سیرک 🤡 بود و تمام کسانی که در آنجا به خوش گذرانی و هوس رانی می پرداختند، از حالت انسانی خارج می شدند‼️‼️
در واقع داستان پینو کیو🧑🏻 نه فقط یک داستان کودکانه، بلکه یک برداشت ظریف برای زندگی انسان هاست؛ با این مضمون که اگر در زندگی، به تمام هوس های خود پاسخ دهیم، از مسیر انسانیت خارج می شویم.
در عصر و زمانه ی امروز نیز برخی به بهانه ی آزادی و ارضای تمایلات انسان، او را به دام تباهی می اندازند و میوه های وجودش را می دزدند❗️
واقعیت این است که انسان در این دنیا، در میدان مسابقه ای قرار گرفته که همواره در معرض انتخاب های گوناگون است و زمانی وجودش ارزش پیدا می کند که بتواند علی رغم برخی خوشی ها و لذت های آنی و زود گذر، انتخاب های صحیحی داشته باشند. شایسته است به کودکانمان بفهمانیم که باید جلوی برخی خواهش های زود گذر خود بایستند (تست مارشمالو را به یاد بیاورید) و به آن ها بگوییم اگر انسان بخواهد به همه ی خواسته های خود سریعا پاسخ دهد، تبدیل به برده می شود و همیشه اسیر و گرفتار هوس ها و خواسته های خود یا دیگران خواهد بود.