فرهنگی

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

نخستین مرحله تهذیب نفس از دیدگاه علامه حسن‌زاده آملی

16 مهر 1404 توسط صفيه گرجي

نخستین مرحله تهذیب نفس از دیدگاه علامه حسن‌زاده آملی

مراحل تزکیه نفس

 

سوال:نخستین مرحله تهذیب نفس چیست؟

علامه حسن زاده آملی :برای طهارت باطن ،نخست باید دوام طهارت ظاهری را حفظ کردوطهارت بدن را مراعات نمود،اعضاء و جوارح ظاهری باید کنترل شود.

زبان آفت بدی است ،انسان سالک باید سعی کند زبانش را باعقل بگرداند! همانطور که دهان گاه مجرای غذای آلوده به معده است همین دهان وزبان ،مجرای غذای آلوده به جان نیز هست.

باید این نهال وجود را که روبه رشد و کمال است ، مواظبت کرد،از همنشین بد پرهیز نمود.

این دقت های ظاهری کم کم باطن را هم طاهر می کند و طهارت باطن برای انسان پیدا می شود.

منبع:در محضر استاد،ص34.

 

 نظر دهید »

درسی از امام علی(ع) برای جامعه امروز: برکت سکوت نادانان؛ راهی به سوی اتحاد

16 مهر 1404 توسط صفيه گرجي

 درسی از امام علی(ع) برای جامعه امروز: برکت سکوت نادانان؛ راهی به سوی اتحاد

برکت سکوت نادانان؛ راهی به سوی اتحاد»

 

🔹امیرالمؤمنین (علیه السلام):

«لَوْ سَكَتَ اَلْجَاهِلُ مَا اِخْتَلَفَ اَلنَّاسُ»

 

«اگر نادان سکوت می‌کرد، مردم دچار اختلاف نمی‌شدند.» 

 

📘کشف الغمة في معرفة الأئمة ج ۲، ص ۳۴۹

 

🔹امیرالمؤمنین (علیه السلام):

«لَوْ سَكَتَ مَنْ لاَ يَعْلَمُ سَقَطَ اَلاِخْتِلاَفُ». 

 

«اگر کسی که نمی‌داند، سکوت کند، اختلاف از میان می‌رود.»  

📘کنز الفوائد ج ۱، ص ۳۱۹

 

🔰نکته و تأمل:  

 

🔹این دو حدیث شریف، به‌روشنی نشان می‌دهند که بسیاری از اختلافات فکری، اجتماعی و حتی دینی، ریشه در سخنان بی‌پایه و اظهار نظرهای ناآگاهانه دارند.

 

🔸امام علی (علیه السلام) با دقتی حکیمانه، سکوت را نه‌تنها فضیلتی اخلاقی، بلکه راهکاری اجتماعی برای کاهش تفرقه معرفی می‌کنند.

 

🔹در دنیای امروز که هر کس می‌تواند در فضای مجازی یا جمع‌های عمومی اظهار نظر کند، این آموزه بیش از پیش اهمیت دارد. سکوتِ کسانی که نمی دانند ، نه نشانه ضعف، بلکه نشانه تعقل است؛ زیرا راه را برای سخن اهل علم باز می‌گذارد و از آشفتگی فکری جلوگیری می‌کند.

 

 نظر دهید »

راز ضرب‌المثلِ «تب کرد و مُرد»»

15 مهر 1404 توسط صفيه گرجي

 تب کرد و مُرد


در ایام قدیم پیرمرد مهربانی با تک پسرش زندگی می کرد. این دو خیلی رابطه عاطفی با یک دیگر داشتند تا این که پیرمرد پس از ماه ها بیماری در بستر جانش را از دست داد. به همین خاطر پسرک شب و روز در حال گریه و زاری بود. همسایه ها و آشنایان هم گروه گروه برای تسلیت گفتن می آمدند و می رفتند.

پسرک یتیم هم در این حین مدام از پدرش تعریف می کرد. به هر گروهی که می رسید، از خوبی ها و رفتارهای  پدرش می گفت و از این که چگونه بیمار شد و دکترش چه کسی بود و چه دوایی خورد و چه شد که مرد. خلاصه همه این اتفاقات را با جزئیات بسیار و با آب و تاب فراوان تعریف می کرد.

این رفت و آمدها تمامی نداشت، پسرک یتیم هم بهترین خوردنی ها را می خرید و جلوی میهمانانش می گذاشت و حسابی پذیرایی می کرد.

میهمانان هم بدون تعارف مشغول خوردن می شدند و برای این که بیشتر در خانه ی پسر بمانند و بیشتر و بهتر از خوردنی های آنجا استفاده کنند، سعی می کردند پسر را به حرف وادارند. هرکس می رسید، خودش را غمگین نشان می داد و با تأسف به پسر می گفت: «خدا رحمت کند پدرت آدم خوبی بود؛ راستی چه شد که آن بیچاره به این زودی مرد!» 

پسر هم که منتظر چنین پرسشی بود، با آب و تاب بسیار سیر تا پیاز مرگ و زندگی پدرش را تعریف می کرد. در این مدت میهمانان خوب به خودشان هم می رسیدند و با این که همه ی ماجراهای مرگ و زندگی پیرمرد را شنیده بودند، را باز هم فردای آن روز به دیدن پسر می آمدند و از او می پرسیدند که پدرت چگونه مرد؟ 

پسر از علاقه و اشتیاق دیگران به شنیدن ماجرای مرگ و زندگی پدرش تعجب می کرد و نمی فهمید که چرا مردم این همه به شنیدن حرف های او علاقه نشان می دهند. تا این که روزی یکی از دوستان پدرش به دیدن پسر رفت و گفت: «سوگواری و عزاداری بس است. بهتر است به فکر ادامه دادن کار و کاسبی پدرت باشی.

سخن گفتن از حال و روز زندگی و مرگ پدر که نشد کار. چشم باز کنی، می بینی این مردم دار و ندارت را خورده اند و برده اند و تو سرت ما بی کلاه مانده. پس بهتر است که زوتر درب خانه ات را ببندی!».

پسر که انتظار شنیدن چنین حرف هایی را از دوست صمیمی پدرش نداشت، ناراحت شد و گفت: «این چه حرف هایی است که میزنید. مردم به پدر من علاقه و ارادت زیادی داشتند و حالا به خاطر اوست که این جا جمع می شوند و به حرف های من گوش می دهند.»

 

دوست پدرش وقتی دید که پسرک متوجه حرف هایش نمی شود تصمیم گرفت که شام به خانه پسرک برود. وقتی سفره ی شام را انداختند، به پسر گفت: « ای پسر بهتر است برای من هم تعریف کنی که چه شد که پدرت بیمار شد و چگونه مرد.»

پسر گفت: «شما که از همه چیز خبر دارید!!! …»

دوست پدرش گفت: «بله خبر دارم؛ اما مثل همه دوست دارم از زبان تو بشنوم.»

پسر مشغول تعریف شد. دوست پدرش کم کم مشغول خوردن غذا شد. تا حرف پسر میخواست قطع شود، سوالی تازه می پرسید و پسر هم جوابش را می داد. ساعتی که گذشت، همه ی غذاها خورده شد. پسر که حرفش تمام شد، دست برد توی سفره که چیزی بخورد که دید هیچ غذایی نمانده!! 

تازه متوجه شد که هر روز چه بلایی به سرش می آید که او اصلا فکرش را هم نمی کرده. شرمنده شد. می خواست از دوست پدرش عذرخواهی کند که او نگذاشت و گفت: «از این به بعد هر کس از تو پرسید پدرت چگونه مرد، بگو: «تب کرد و مرد. آن وقت می بینی که کسی به سراغت نمی آید و چیزی از تو نمی پرسد.»

پسر به نصیحت دوست پدرش گوش کرد. خیلی زود همه همسایه ها و افراد شکمو از خانه اش دور  شدند و پسر توانست به کار و کاسبی تعطیل شده ی پدرش برسد.

 

 نظر دهید »

معنای واقعی ضرب‌المثل «وسط لحاف خوابیده» + داستان کامل و کاربردمثال

15 مهر 1404 توسط صفيه گرجي

معنای واقعی ضرب‌المثل «وسط لحاف خوابیده» + داستان کامل و کاربردمثال

 

#ضرب_المثل 

🔻وسط لحاف خوابیده !

 

🔹توضیح 

این مثل حکایتی دارد؛

می گویند درویشی شب هنگام از راهی می گذشت. دو نفر را دید که آماده شده اند زیر یک لحاف بخوابند، جلو رفت و از آنها لحافی خواست تا بخوابد. آن دو نفر لحافشان را نشان دادند و گفتند که فقط همین لحاف را داریم.

درویش گفت : شما از سهم خودتان استفاده کنید، من هم وسط لحاف می خوابم.

 

🔹کاربرد 

این ضرب المثل در مورد کسی به کار می رود که در مشکلات و گرفتاری ها خود را کنار می کشد یا از هر موقعیتی به نفع خود استفاده می کند.

کسی که بسیار فرصت طلب و سود جوست.

 

 

 نظر دهید »

راه جبران ظلم به دیگران: دستور پیامبر برای کفاره گناهان گذشته

15 مهر 1404 توسط صفيه گرجي

راه جبران ظلم به دیگران: دستور پیامبر برای کفاره گناهان گذشته

پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله:

 

مَن ظَلَمَ أَحَداً وَفاتَه فَلیَستَغفِر اللهَ لَهُ فَاِنَّهُ کَفّارَةٌ لَه.

 

هر کس که به دیگری ظلم یا ستمی کرده و دیگر، به او دسترسی ندارد، باید از خدا برای او طلب مغفرت کند؛ این است کفاره خطاهای او.

 

وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۵۳

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 149
  • 150
  • 151
  • ...
  • 152
  • ...
  • 153
  • 154
  • 155
  • ...
  • 156
  • ...
  • 157
  • 158
  • 159
  • ...
  • 575
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

فرهنگی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • تربیت در نهج البلاغه
  • حدیث روز
  • معرفی منابع
  • سیاسی
  • شبهات
  • مناسبت روز
    • ماه رجب
  • معرفی بازی مدافعان حرم
  • #سردار
  • عاشقانه
  • زندگی ایده‌آل
  • قانون رهایی
  • دنیای نوجوانان
  • مدیریت زمان
  • سبک زندگی
  • #امام حسین_اربعین
  • حکایت
  • حکایت
  • دانستنی‌ها
  • ماه رجب
  • معرفی کتاب با موضوع قرآنی
  • معرفی کتاب با موضوع انقلاب اسلامی
  • کودک پروری
  • دلنوشته در مورد امام زمان
  • تفسیر قرآن
  • مقاله کوتاه
  • #ترفندهای_خانداری
  • بیانات رهبر
  • دعا
  • مناسبت روز در تقویم
  • امام زمان
  • دلنوشته
  • ضرب‌المثل
  • سخنان نویسندگان
  • #اخلاق_اسلامی
  • کلام قرآن
  • اعمال مخصوص
  • سخنان امام خمینی
  • نامه نمادین
  • برگی از تاریخ
  • #به_عشق_مولا_علی
  • سخن بزرگان
  • غدیر
  • روانشناسی
  • تورات
  • طنزانه
  • همسرانه
  • محرم و تهاجم
  • متن عرفانی، انگیزشی
  • مقتل خوانی
  • امام حسین
  • ولایت‌فقیه
  • شعر برای رهبری و کشور
  • حدیث، تفسیر حدیث،#به قلم خودم
  • قلم خودم
  • صحیفه سجادیه
  • سواد رسانه‌
  • تحلیل به قلم خودم
  • دلایل فاجعه کربلا
  • امام سجاد
  • شهادت
  • فقط خدا
  • عفاف و حجاب
  • بیداری از غفلت
  • مناسبت روز
  • عرفان‌های نوظهور
  • نماز آیات
  • امام حسن
  • خبر
  • ذکر
  • فقه
  • #حدیث قدسی
  • #سواد رسانه‌
  • تلنگر
  • بحث روز
  • آموزش
  • حضرت زهرا
  • مادر

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

نظرسنجی سریع

نظرسنجی # یافت نشد.

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس