حکایت. درسی از غرور و شکرگزاری در جنگل سرنوشت
01 فروردین 1404 توسط صفيه گرجي
گوزنی بر لب آب چشمهای رفت تا آب بنوشد. عکس خود را در آب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد. غمگین شد. اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد. در همین حین چند شکارچی قصد او کردند. گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک… بیشتر »